محل تبلیغات شما
مجالی گر بیفتد دستمان در،گاه تنهایی در آغوش تو خواهم خفت، اگر آغوش بگشایی جهانی جزوهِ غم داد به دست آرزو هایم تو استادم شو ،درس شادمانی ده بشیدایی گلوی شعرهایم را به حس تازه ای تر کن به حس تازه ای غیر از فراق و ناشکیبایی من از مِهر تو مرتاضم ،بجز باتو نمی سازم نه در بند تنی بودم ،نه پابند تمنایی خیال زلف شبگونت ،شرر انداخت بر روزم سحر هم سوختم از تب به بیماری رویایی دل از غم قیرگون است و شراب نغمه ای خواهم گذارم بر لب حسرت به قصد باده پیمایی بنازم گردش

شعر آغوش از الهام امریاس

آخرش نگفتی_عبدا...محمدی

شعر به چه قیمت؟-شعر جدید معاصر

تو ,آغوش ,ای ,حس ,تازه ,خواهم ,به حس ,حس تازه ,تازه ای ,روزم سحر ,بر روزم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

يادداشتهاي پراکنده رایحه ذکرمعبود* ذکر و دعا *