چه بگویم سحرت خیر؟توخودت صبح جهانی من شیدا چه بگویم؟که توهم این وهم آنی به که گویم که دل ازآتش هجرتوبسوخت؟ شده ای قاتل دل ؛ حیف ندانی که ندانی همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی چه نویسم که قلم شرم کند از دل ریش ام بنویسم ولی افسوس نخوانی که نخوانی من و تو اسوه ی عالم شده ایم باب تفاهم که من ام غرق تو و تو به تمنای کسانی به گمانم شده ای کافر و ترسا شده ای کآیتی از دل شیدای مسلمان تو نخوانی بشنو"صبح بخیر"از من درویش شعر آغوش از الهام امریاس
آخرش نگفتی_عبدا...محمدی
شعر به چه قیمت؟-شعر جدید معاصر
تو ,دل ,نخوانی ,ای ,صبح ,ام ,شده ای ,صبح جهانی ,و تو ,از دل ,تو به
درباره این سایت